اسباب بزرگی، اصلا ترامپ کیلویی چند؟
سرسام ناشی از التهابهای اقتصادی و اجتماعی این روزها دارد ذهنهای تیز را هم ناهشیار میکند؛ اما باید هشیار بود به ویژه در این گونه موردهای بحرانی.
انقلاب با وحدت ملی آغاز شد، با تصور و امیدی به یک فرهنگ مشترک ایرانی و اسلامی پویا؛ با همین امید و وحدت بود که جنگ تحمیلی هشت ساله با سربلندی خاتمه یافت، و پس از آن توانستیم فشارهای اقتصادی از دنیا را تحمل کنیم. سازندگی را در ابعاد علمی و اقتصادی پیش بردیم و جامعهای تحصیل کرده با جمعیت ۸۰ میلیونی ایجاد کردیم- با یک قشر متوسط با مدنیتی رشد یافته؛ و قدرت سخت و نرمی بیبدیل ایجاد کردیم. اکنون، بعضی قدرتمداران دنیا، که تازه متوجه ابعاد قدرت ما شدهاند و دگراندیشی ما را بر نمیتابند، تصمیم گرفتهاند به هر قیمت ایران را نابود بکنند. ایران اما «بزرگ» شده است، البته بدون این که همهٔ «اسباب بزرگی» را فراهم کرده باشد!
غرور ما را گرفته است. آن فرهنگ مشترکِ ابتدای انقلاب به یک افتراق فرهنگی و اعتقادی تبدیل شده است. عدهای در اقلیت میخواهند به هر قیمتی قرائتی خاص از زندگی مطلوب را به مردم تحمیل بکنند؛ و همین شده که مردم بریدهاند و جامعه چند قطبی شده و دیگر خبر از فرهنگ مشترک هم نیست؛ برای همان اقلیت هم ایران، تا وقتی قرائت خودشان زنده باشد، اهمیتی ندارد. آنها نمیدانند که یک ملت را فرهنگ مشترک ملت میکند نه زور برای پذیرش یک قرائت خاص از یک فرهنگ؛ و نمیدانند که با این تحمیلها میان-مایگی را در ایران رشد دادهاند و پر-مایگان را در همهٔ زمینههای حرفهای به کنار رانده یا از کشور فراری دادهاند. در این میان لاشخورهایی هم در گوشه وکنار دنیا بوی خون شنیده و گمان کردهاند با لاشهای طرفاند منتظرند ببینند تکان میخورد یاخیر. ایران اما تکان خواهد خورد!
چرا به اسباب بزرگی بیتوجه بودهایم؟ در انقلاب اسلامی تفکر شیعی با ادعای داشتن پاسخ برای هر سوال و هر مشکلی برای فرد و جامعه زمام امور را به دست گرفت. حمایت مردم از این جهت بود که مدعیان پاسخ به نیاز مردم در ابتدا آزادی آنها و به کارگرفتن نیروهای متخصص مخلص و ایران دوست را در ادارهٔ امور کشور پذیرفتند. اما به مرور قرائتی از شیعه دست بالا را گرفت که به این آزادی اعتقادی نداشت و حاضر بود و هست که انسانها را به زور به بهشتی روانه کند که خودش تعریف میکند. متاسفانه حوزهٔ علمیه در مجموع درمقابل این قرائت غالب و حاکم تا کنون موضعی نگرفته است. مردم هم طبیعی است همین تعریف را عین تفکر شیعه بپندارند و نتیجهٔ تاریخی خودشان را خودشان بگیرند. همینجا است که وحدت ملی خدشهدار شده است. نمونههای فساد ناشی از این تفکر به قدری مشهود است که پیوند این فساد با قرائت غالب به یک اعتقاد برای مردم تبدیل شده و دیگر هیچ استدلالی آنها را از این اعتقادِ خطرناک بر نمیگرداند. این قرائت غالب را میتوان به دو تاکید سیاسی «نظارت استصوابی» و «محدودیت زندگی فردی بانوان» فروکاست. از همین دو تاکید چه فسادها که نجوشیده است. بحق یا ناحق بودنِ این قرائت را نباید در متون فقهی جستجو کرد، بلکه باید آن را پس از ۴۰ سال ثمرهٔ این قرائت دانست: اعطای ترفیع و ارتقای امتیاز استادی دانشگاه در عوض چادری کردن دانشجویان دختر، افزایش فساد در همه سطوح، و به هم خوردن وحدت در جامعه و افزایش بیحد تمایل به ترک کشور. ایران راهی ندارد جز اینکه از این قرائت ناصواب دست بردارد و به قانون اساسی و تفسیر مقبول و همگانی آن برگردد.
مردم ما خوشبختانه در همین ۴۰ سال پس از انقلاب اسلامی به اندازهای رشد کردهاند که به طور حتم به قدرتهای بیگانهای که بخواهند آرامش و یکپارچگی کشور را به هم بریزند مجالی نخواهند داد. به نیروهای مسلح و حامیان کشور اعتماد میکنند و میکوشند ضعف و تردید دولت را جبران بکنند. در همین حال با رفتار مدنی خود دَغَلبازانی را که از حاکمیت این قرائت ناصواب رانت-خواری در قدرت و ثروت میکنند افشا و بیاثر خواهند کرد؛ مدافعانِ صادق اما نادانِ این قرائتِ ناصواب را تحمل خواهند کرد تا شاید از این منشِ منسوخ دست بردارند و منافع ملی را ببینند. بازندهٔ اصلی این تلاشها حوزهٔ علمیهای است که در این چهل سال نتوانسته است خود را از این قرائت ناصواب منفک بکند؛ دین و ایمان مردم در نتیجهٔ همین تعلل حوزه هم دگرگون خواهد شد. این ضعف در اسباب بزرگی را ملت جبران خواهد کرد و ایران را بزرگ خواهد کرد با همهٔ اسبابی که برای بزرگی لازم دارد.
در این میان قدرتهای خارجی طرفی نخواهند بست و مجبورند به شعور و صلحطلبی ایرانیان احترام بگذارند و تن به تعاملی محترمانه بدهند با ایرانی که در نهایت اسباب بزرگی را به وجود خواهد آورد و دگرگون خواهد شد؛ آن قرائت ناصواب را در حکمرانی کماثر خواهد کرد، و خرد جمعی را به جای آن خواهد نشاند.
بله همین دیروز بود که رانندهای گلهمندانه به من میگفت: «صبح از خوب بیدار میشوی میشنوی رییسجمهور سابق میگوید برادرانِ فلان …… فلان کردند، برادرانِ فلان میگویند آیتالله فلان …. فلان کرده است! والله مشکل در همین داخل است. اصلا ترامپ کیلویی چند؟ او در انتظار گافهای ما نشسته است!»
چه مردم حساس و هوشمندی داریم. راننده کارشناسیارشد زمینشناسی داشت و مطابق با همان نظارتهای گزینشی یا استصوابی بیکارش کرده بودند. وای که چه مردم و چه دختران و بانوان باخرد و صبوری داریم؛ حیف است همان قرائتهای ناصواب این ملت را به جنگ بکشاند و نابودش کند.
شاید این حجم از توقعات از حوزه ی علمیه ی کنونی بجا نباشد
برهان:
گذشت زمان زعامت آیت الله بروجردی که در نبود رسانه های فراگیر امروزی یک تشر او لرزه بر دستگاه شاهانه و موجی در سراسر مملکت می انداخت
حوزه علمیه ی کنونی صرفا یک دانشگاه بی سر و صدا برای آموزش احکام مذهب است و آن کارکرد مورد انتظارتان بکلی به تاریخ پیوسته است …