خاطرات رصدخانهٔ ملی ایران
دفتر اول [PDF]، دفتر دوم [PDF]، دفتر سوم [PDF]
پیشگفتار خاطرات رصدخانه
در زمستان ۱۳۸۵ بود که آقای مایکل فیشر استاد انسانشناسی از دانشگاه امآیتی ایران بود و با او شام را در چلوکبابی در خیابان ولیعصر تهران میخوردم. تازه طرح به پژوهشگاه دانشهای بنیادی ابلاغ شده بود. صحبت از طرح رصدخانهٔ ملی شد؛ برایش جالب بود. گفت خیلی دلم میخواهد یک دانشجوی دکترا بگیرم روی این طرح کار بکند. برایم سوال بود چرا آن هم در رشتهٔ انسانشناسی و آن هم در امآیتی! توضیح داد؛ گفت: برای ما در انسانشناسی بسیار مهم است چطور چنین طرح بزرگی در کشوری جهان سومی شروع میشود و چطور پیش میرود. در ادامه گفت: اگر نتوانستم شما سعی کنید در ایران دانشجویی بگیرید با استادی علاقهمند و من هم کمک میکنم؛ اگر این هم نشد خود شما خاطرات کار با این طرح را به هر تفصیلی که بتوانید بنویسید.
من آن کار را از روز ۲۳ اسفند ۱۳۸۵ شروع کردم. چهار دفتر نوشته شد:
- دفتر اول از ۲۳ اسفند ۱۳۸۵ تا شهریور ۱۳۸۹. در ابتدای همین دفتر در اواخر شهریور سال ۱۳۸۹ چند صفحه از مجموعهٔ خاطرات گذشته به آن اضافه شد.
- دفتر دوم از مهر ۱۳۸۹ تا اسفند ۱۳۹۱.
- دفتر سوم از فروردین ۱۳۹۲ تا اسفند ۱۳۹۳.
- دفتر چهارم از فروردین ۱۳۹۴ تا اسفند ۱۳۹۴ یعنی دو ماه پس از استقرار مدیریت جدید.
اکنون دفتر پنجم، که کمتر به رصدخانه مرتبط است اما دانستن آن برای علاقهمندان لازم است، تمام شده و دفتر ششم بیشتر در مورد مؤسسهٔ مطالعات پیشرفتهٔ سعیدی در کاشان شروع شده است. سعی میکنم حالا که یازده سال از شروع نوشتن دفترها میگذرد بخشهایی از این خاطرات را روی وبگاهم بگذارم. از این دفترها فقط دو نسخهٔ دستنوشت، یکی اصل و دیگری کپی، وجود دارد -به غیر از آنچه که با تغییرات بسیار اندک ویرایشی تایپ شده است؛ در متن تایپ شده که اکنون منتشر میشود هر جا به دلایل تاریخی قابل انتشار در این زمان ندانستهام با سه نقطه ([…]) مشخص شده است. متن کامل برای تاریخ است و قابل انتشار نیست.
رضا منصوری، ۲۰ شهریور ۱۳۹۷